تعامل بین تغییرات تکنولوژیک و تغییرات سیاسی در عصر بیگ دیتا تاحد زیادی نادیده گرفته شده است. بیشتر مطالعات موجود بر مفاهیمی مانند دولت الکترونیک و حکمرانی الکترونیک تمرکز کردهاند. مسئله آنها این است که چطور میتوان با استفاده از ابزارهای تکنولوژیک، کارکردهای دولت در بدنه بروکراسی را بهبود داد. یوهان هوختل و همکارانش در مقاله «کلانداده در چرخه سیاستگذاری: تصمیمگیری سیاستی در عصر دیجیتال» پلی بین حوزه حکمرانی الکترونیک و نظریههای اداره عمومی بزنند که فراتر از رویکرد ارائه خدمات باشد که رویکرد مسلط فعلی است. . در بیشتر مطالعات، تکنولوژی به عنوان مکمل اقدامات سازمانی و اداری موجود در نظر گرفته میشود، اما به سختی قادر به ایجاد تغییرات در ساختار واقعی فرآیندهای تصمیمگیری است. وقتی از تحول صحبت میکنیم، این تغییر باید فراتر از بهبود صرف خدمات و رویههای موجود باشد. اینکه ارتباطات و فناوری اطلاعات میتواند رویههای بوروکراتیک را بهبود بخشد - به اصطلاح بوروکراسی الکترونیکی - کشف جدیدی نیست. اما جدیدترین پیشرفتها در نوآوری فناوری اطلاعات و ارتباطات میتوانند بر منطق و ساختار داخلی سازمانهای بوروکراتیک تأثیر بگذارند. بدین ترتیب روند حکمرانی از طریق دولت تغییر میکند.
بنابراین هدف نباید محدود به بهبود خدمات و ساختارهای موجود باشد، بلکه باید تغییر خود ساختار سیاستگذاری را هدف قرار دهیم. ماهیت این ساختار و اصلاحات احتمالی پیشنهادی بر اساس ایده چرخه سیاستگذاری است. در نتیجه، باید تمرکز بیشتری بر سیاست الکترونیکی به عنوان مفهومی وجود داشته باشد که فراتر از ایده الحاق تکنولوژی در فرآیند سیاستگذاری به عنوان وسیلهای صرف است که بهرهوری را به لطف بهبود قابلیتهای پردازش اطلاعات افزایش میدهد. اگرچه روند شکلگیری سیاست اساساً هنوز یک فرآیند سیاسی است، پیشرفتهای تکنولوژیک چارچوب زمانی را کاهش میدهد و پایه شواهد برای تصمیمگیریهای سیاستی را افزایش میدهد. خواه برآورد افکار عمومی از طریق تحلیل رسانههای اجتماعی، تولید دادههای سرشماری روزانه یا استفاده از الگوریتمهایی برای تخمین اثرات و ارتباط بین سیاستهای مختلف باشد، همه این احتمالات نحوه درک و اجرای سیاستگذاری را تغییر میدهد. همانطور که دولت الکترونیک و حکمرانی الکترونیک ادامه و تکامل حکومت و دولت سنتی هستند، سیاست الکترونیک نیز تکامل سیاستگذاری سنتی است. باید به فرآیندهای حکمرانی الکترونیکی پرداخت؛ با این ویژگی متمایز که ارزیابی بهعنوان بخش جداییناپذیر در تمام چرخه سیاستگذاری اتفاق میافتد و نه بهعنوان یک مرحله جداگانه در پایان فرآیند سیاستگذاری.
راههای مختلفی وجود دارد که از طریق آنها میتوان سیاستگذاری و تغییرات ناشی از پیشرفت تکنولوژی را به شیوههای جدید حکمرانی تبدیل کرد. اجرای روش تحلیل کلانداده از سیستمهای هشدار اولیه پشتیبانی میکند و تحلیل احساسات رسانههای اجتماعی یا سیستمهای پشتیبانی تصمیمگیری در زمان واقعی تأثیر بالقوهای بر عناصر، مراحل و ماهیت متوالی چرخه سیاست دارد. تغییر حیاتی ایجادشده توسط روشهای کلانداده، افزایش سرعت عمل است که به سیاستگذاران، کارکنان بخش عمومی و شهروندان اجازه میدهد تا اقدام جمعی آگاهانه و سازماندهی شده بر اساس اطلاعات جمعی انجام دهند، که ممکن است در خارج از کانالهای رسمی توزیع شود. اصلاحات و نوسازی دولت یک بار دیگر موضوع اصلی است و نقش ICT اغلب در مرکز بحث قرار دارد. این بحث از یک سو با خوشبینی شدید نسبت به کوچکشدن دولت و در عین حال حفظ کارایی برابر به دلیل پیشرفت تکنولوژی مشخص میشود، در حالی که در عین حال انتقادهای معتبری وجود دارد مبنی بر اینکه رشد امکانات تکنولوژی همگام با تقاضاهای فزاینده مردم نیست.