07/15 1394

تحلیل شبکه در تقابل با؛ نظریه های هنجاری و انتخاب عقلانی

tsh

ولی اله وحدانی نیا:  هرچند این پرسش که؛ تحلیل شبکه را باید نظریه جامعه شناختی به حساب آورد یا فقط ابزاری در خدمت تحقیقات تجربی، همچنان بی پاسخ مانده است. لکن طرفداران تحلیل شبکه نیز بیکار نمانده و همواره تأکید کرده اند که تحلیل شبکه رویکردی نظری است که به کمک آن دست یابی اصیل به درک فرآیندهای اجتماعی ممکن می شود و برهمین اساس ادعا دارند که تحلیل شبکه را می توان نظریه اجتماعی قلمداد کرد.

موضوع تحلیل شبکه بررسی «ساختار روابط اجتماعی میان کنشگران» است. تحلیل شبکه، روابط کنش گران با یکدیگر و جایگاه آنها در درون شبکه ی روابط اجتماعی را متغیر مهمی می داند که به کمک آن می توان بسیاری از پدیده های اجتماعی را توضیح داد.

شبکه ها در تحلیل شبکه رسماً مجموعه ای مشخص از «گره ها» و «ارتباط میان این گره ها» تعریف می شوند. گره ها همان کنشگران و روابط گره ها همان ارتباط بین کنشگران است؛ این روابط می تواند یک طر فه یا متقابل، با شدت زیاد یا کم، یا با محتوای متفاوت باشند. شکل این روابط نتایج مهمی برای کنش های مورد نظر و امکانات کنشی کنشگران به دنبال دارد.

برای تحلیل ساختار شبکه فقط تماس های موجود از اهمیت برخوردار نیستند، بلکه تماس های ناموجود هم اهمیت دارند. تعیین اینکه کنشگر کسی را نمی شناسد یا غیرمستقیم و از طریق «سه ضلعی» با کسی در تماس است، اطلاعات مهمی برای تشریح جایگاه کنش گر در اختیار ما می گذارد.

ساختار شبکه و جایگاه های کنش گران به کمک شاخص هایی مانند «مرکزیت»، «شدت»، «برد»، «منزلت» و «در دسترس بودن رسمی» تشریح می شود.

برجسته ترین نماینده تحلیل شبکه در سطح بین الملل «مارک گرانووتر» است. او در رساله دکتری خود، برنامه نظری تحلیل شبکه را در تقابل با نظریه ی «کنش اراده گرایانه ی» تالکوت پارسونز بررسی می کند. استدلالهای او، رویکردهای هنجاری و فایده گرایانه درباره ماهیت رفتار و نظم اجتماعی را زیر سؤال برده واین دیدگاه ها را رد می کند:

تالکوت پارسونز، ضمن رد توضیح نظم اجتماعی در نظریه قرارداد اجتماعی توماس هابز، انسجام اجتماعی را مقدم بر فرد دانسته و استدلال می کند که؛ این هنجارها و ارزشهای اجتماعی هستند که ثبات اجتماعی را تضمین می کنند و به کنش کنشگران نظم می دهند، و نه علایق فردی شان. در واقع، در نظریه پارسونز، کنش های کنشگران را هنجارها و ارزشهایی که در جریان جامعه پذیری درونی شده اند، تعیین می کنند.

گرانووتر این دیدگاه پارسونز را مورد انتقاد قرار می دهد که از یک «مفهوم بیش اجتماعی شده» ی کنش رنج می برد.

در طرف دیگر سکه دیدگاه پارسونز، گرانووتر الگوی رفتار و نظم اجتماعی مورد ادعا در نظریه اقتصادی(انتخاب عقلانی) را هم مورد انتقاد قرار می دهد.(بر اساس دیدگاه انسان اقتصادی؛ کنش گران با توجه به علایق خود، کنش های شان را شکل می دهند و این کنش ها فقط از طریق سازوکارهای بازار است که تنظیم می گردند). به گفته گرانووتر، این دیدگاه نیز از یک «مفهوم کم اجتماعی شده»ی کنش رنج می برد، که بر اساس آن کنش گران کنش خود را جدا از یکدیگر و بدون درنظر گرفتن روابط اجتماعی شان انجام میدهند.

جنبه درخشان استدلال گرانووتر آنجاست که او ادعا می کند؛ این دو الگوی نظری کنش با جنبه های اجتماعی قوی و ضعیفی که دارند در یک جا با همدیگر توافق دارند؛ هر دو رویکرد تأثیر اجتماعی بر کنش را بعنوان یک «نیروی بیرونی ناب» ارزیابی می کنند و قدرتی برای خود روابط اجتماعی قائل نیستند. برای نظریه اقتصادی کنش؛ بدیهی است که کنش گران ترجیحات مشخصی دارند که کنش متقابل میان آنها تأثیری بر این ترجیحات ندارد. همچنین در نظریه هنجاری کنش؛ کنش گران، افرادی هستند که تصمیم به کنش می گیرند. بدین ترتیب هر دو رویکرد نشان می دهند که برای روابط اجتماعی مشخص اهمیت لازم را قائل نیستند. روابطی که کنش گران در بستر آن جای دارند و پیدایش و تثبیت نظم اجتماعی بدلیل وجود همین روابط است. منظور او از قرار داشتن کنش ها در بستر روابط اجتماعی این است که؛ کنش ها همواره در بطن روابط اجتماعی کنش گران تحقق می یابند و فقط با استفاده از الگوی این روابط می توان آن را توضیح داد.

تفاوت میان تفسیر رفتار و نظم آن در دیدگاه هنجاری و اقتصادی(انتخاب عقلانی) و تفسیر کاملا واضح آن در تحلیل شبکه به تعریف آنها از «کنش جمعی» وابسته است:

رویکرد هنجاری، کنش را عملی تعاونی تعریف می کند که می توان آن را با استفاده از الزامات هنجاری و کنشی ای که انسان در جریان جامعه پذیری می آموزد، توضیح داد.

درحالی که، نظریه انتخاب عقلانی(انسان اقتصادی)، کنش جمعی را با استفاده از نهادهایی توضیح می دهد که کنش گر را تشویق و تحریک به کنش تعاونی می کنند، و اگر کنش گر از انجام آن خودداری کند، مجازات می شود.

رویکرد شبکه ای بر خلاف این دو الگوی تعریف کنش جمعی، روابط مشخص میان کنشگران را علت کنش تعاونی میان آنها می داند. بر اساس این رویکرد، تصمیم کنش گران به کنش تعاونی به اخلاق عمومی یا خصوصیات نهادی بستگی ندارد بلکه به ساختار شبکه و جایگاه فرد در این ساختار وابسته است. بنابراین هنجارها و رفتارها اصولاً با توجه به ساختارهای شبکه ای از یکدیگر متمایز می شوند؛ از آنجا که، ما با همکاری با افرادی که می شناسیم علاقه ی بیشتری نشان میدهیم، پس می توان نتیجه گرفت روابط اجتماعی دست کم کارکرد حمایتی برای حل مسائل ناشی از کنش جمعی دارد.

منبع:

ینس بکرت . تحلیل جامعه شناختی شبکه