Login Register

ورود به حساب کاربری

نام کاربری
رمز عبور *
مرا به خاطر بسپار

ایجاد حساب کاربری

Fields marked with an asterisk (*) are required.
Name
نام کاربری
رمز عبور *
تکرار رمز عبور *
پست الکترونیکی *
تکرار پست الکترونیکی *

دیپلماسی فرهنگی، بازتاب فرهنگ داخلی کشور است

  

كيومرث اشتریان، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران، معتقد است:« معمولا دیپلماسی فرهنگی بازتاب منش فرهنگ داخلی یک کشور است. نوع نگاه ما به جهان تحت تاثیر تاریخ و ارزش‌های ماست. افقی که یک فرهنگ به جهان می‌گشاید، نوعی نگاه خاص است و قرائت فرهنگی ویژه‌ای از جهان دارد.»

دکتر کیومرث اشتریان، فارغ‌التحصيل دانشگاه لاوال كانادا در رشته سياست‌گذاري عمومي و در حال حاضر دانشيار و عضو هيئت علمي گروه علوم سياسي دانشگاه تهران است. آشنایی با تفکر آکادمیک وی، دریچه‌ای است رو به تجزیه مفاهیم و عرصه‌های مفهومی؛ و سپس چفت و بست روشمند آن‌ها. وی که با وجود مشغله‌های بسیار درخواست مصاحبه را پذیرفت، در این گفت‌وگوی کوتاه به هم‌افزایی انواع دیپلماسی اشاره داشت و دیپلماسی فرهنگی هر کشور را بازتابی از فرهنگ داخلی آن کشور خواند.

اشتریان گسترش آزادی را از آن رو که سازنده عرف و فرهنگ است ارج می‌گذارد؛ فرهنگی که در نهایت تعیین کننده دیپلماسی هر جامعه اعم از رسمی، عمومی و فرهنگی خواهد بود.

از نظر وی «جامعه مدنی» و «عرف خودانگیخته»، ظرفیت‌های لازم برای تامین اهداف دیپلماسی فرهنگی را دارا هستند و کار دولت باید تنها شیفت نقش خود از «سیاست‌گذاری» به «تسهیل‌گری» باشد. اگر بپذیریم که طرح پرسش درست، سرآغاز مسیر رشد است؛ این گفت‌وگو سرشار از پرسش و جرقه‌های آغاز کردن مطالعات روشمند است.

آقای دکتر! پارادایم‌های مسلط بر حوزه دیپلماسی به ترتیب دیپلماسی سنتی، دیپلماسی عمومی، دیپپلماسی فرهنگی و دیپلماسی رسانه‌ای تعریف شده‌اند؛ اولا شما با این دسته‌بندی و تغییر شیفت‌ها موافقید؟ و در ثانی آیا دولت-ملتی که هنوز از یکی از این مراحل با موفقیت عبور نکرده، توان ورود به پارادایم بعدی را دارد؟ یعنی نظر به انواع دیپلماسی، باید شکل مکمل یا تکاملی نسبت به هم داشته باشد؟ در توضیح این تمایز باید بگویم که در شکل مکمل، انواع دیپلماسی می‌توانند مکمل هم محسوب شوند و هم افزایی در آثار هم داشته باشند. در شکل تکاملی، تنها در صورت رسیدن به بلوغ در هر ایستگاه، می‌توان به نوع دیگر دیپلماسی ارتقا یافت؟

 مایلم به جای تغییر شیفت  از گونه‌شناسی استفاده کنم. این‌ها گونه‌های متفاوتی هستند که یکی ضرورتا نافی دیگری نیست. دیپلماسی سنتی هنوز منسوخ نشده و کاربردهای خاص خود را دارد. در عین حال و به طور هم‌زمان می‌توان از گونه‌های دیگر یعنی از دیپلماسی عمومی و دیپلماسی فرهنگی نیز استفاده کرد. این‌ها مانع‌الجمع نیستند. به نظرم نگاه تکاملی به این موارد، نگاهی واقعی نباشد. ما همیشه به ترکیبی از این‌ها نیازمندیم.

نسبت فرهنگ داخلی یک کشور (دولت-ملت) با دیپلماسی فرهنگی آن کشور چیست؟ جدای از ظرفیت فرهنگ و هنر یک کشور، چه مولفه‌هایی در سیاست داخلی آن کشور می‌تواند بر دیپلماسی فرهنگی آن کشور اثر بگذارد؟

معمولا دیپلماسی فرهنگی بازتاب منش فرهنگ داخلی یک کشور است. نوع نگاه ما به جهان تحت تاثیر تاریخ و ارزش‌های ماست. افقی که یک فرهنگ به جهان می‌گشاید، نوعی نگاه خاص است و قرائت فرهنگی ویژه‌ای از جهان دارد.

اگر روح ملی را به معنای برآیند قدرت‌ها و نمادهای فرهنگی یک کشور تلقی کنیم، می‌توان گفت که روح ملی یکی از مولفه‌های اساسی تاثیرگذار بر دیپلماسی فرهنگی است. البته با تسامحی که در تعریف روح ملی روا می‌داریم.

آزادی‌های نظام‌مند سیاسی، وجود فضای نوآورانه در عرصه فرهنگی، ارزش‌ها و هنجارها از عناصری هستند که بر دیپلماسی فرهنگی تاثیرگذارند. با بحث و بررسی عمیق‌تر می‌توان مدلی چند مولفه‌ای برای تعیین عوامل تاثیرگذار بر دیپلماسی هر کشور شناسایی نمود. عناصر فوق‌الذکر در یک رهیافت تحلیلی قابل تدقیق بیشترند.

نوآوری فرهنگی، هم از حیث نوآوری‌های فکری و هم نوآوری به مفهوم تجاری سازی کالاهای فرهنگی، مولفه‌ای اساسی در ترویج فرهنگ و تعامل فرهنگی است و به نظرم وزارت ارشاد باید به شکل تخصصی بر نوآوری در حوزه فرهنگ تمرکز نماید و سیاست نوآوری را در حوزه فرهنگ به طور جدی پی‌گیری نماید. باید به این نکته توجه کرد که متاسفانه دانش ما در خصوص نوآوری و عوامل موثر بر آن بسیار اندک است و ادبیات بومی اندکی در این خصوص تولید شده است. این ضعف در حوزه نوآوری‌های فرهنگی نمود بیشتری دارد. باید بتوانیم ابتدا ادبیات نوآوری را بشناسیم و سپس ادبیات بومی را تولید کنیم و آنگاه بر نوآوری فرهنگی و بسترهای نهادی آن متمرکز شویم تا بتوانیم شاهد شکوفایی نوآوری در دیپلماسی فرهنگی باشیم.

با توجه به این که سیاست خارجی اعتدال‌گرایان به تبع مسائلی که کشور با آن درگیر است از جمله تحریم‌ها، مساله هسته‌ای و غیره؛ گرایش شدیدی به دیپلماسی سنتی و رسمی از خود نشان داده؛ و امیدواری‌هایی که برخی دولت‌مردان داده‌اند، به طور مثال سخنرانی دکتر ایوبی در مراسم رونمایی کتاب‌شان، و یا سخنان وزیر ارشاد در بازدید از نمایشگاه هنر مقاومت؛ دولت روی چه پتانسیل‌هایی می‌تواند حساب کند؟ به طور مشخص این که ابزارهای دولت برای بازی در این زمین شامل چه چیزهایی می‌شود؟

به نظر من اولین ظرفیتی که باید در این خصوص مورد تاکید قرار گیرد مردم و گروه‌های جامعه مدنی هستند. این‌ها ظرفیت‌های دیپلماسی عمومی و دیپلماسی فرهنگی هستند که با حضور و تعامل خود در عرصه‌های گوناگون علمی، اقتصادی و فرهنگی بین‌المللی زمینه‌های گسترش روابط را فراهم می‌کنند و دیپلماسی عمومی و فرهنگی را در عمل پی می‌گیرند. دولت فقط برای این‌ها مزاحمت ایجاد نکند. به خودی خود حضور گروه‌های نخبه علمی، اقتصادی و فرهنگی، چهره ایران را به جهانیان می‌شناساند. نگاه و ظرفیت دولتی بسیار محدود است. دولت باید وظیفه خود را کنار کشیدن، تسهیل‌گری و عدم مزاحمت برای ارتباطات بین‌المللی مردم تعریف کند. یعنی مداخله‌گري گسترده نكند. بل‌که به عکس مقررات‌زدایی کند. خودبه‌خود بسیاری از منویات ما در دیپلماسی فرهنگی به پیش می‌رود. ما ملت فرهیخته‌ای هستیم اما نیاز به اعتماد به نفس در برقراری رابطه انسانی و فرهنگی با جهان داریم.

به نظر می‌رسد دیپلماسی فرهنگی و دیپلماسی عمومی نیاز به ایفای نقش تسهیل‌گرانه توسط دولت دارد. دولت باید نقشی تسهیل‌گرانه داشته باشد نه نقش متولی. به نظرم دیپلماسی عمومی نیازی به بودجه‌های کلان نداشته باشد. ارتباطات ساده اجتماعی و گفت‌وگوی بین‌المللی ایرانیان با جهانیان راه بسیاری مبادلات و تفاهم فرهنگی را باز می‌کند. مهم این است که دیپلماسی عمومی را به صورت واقعا عمومی ببینیم و آن را با تبلیغات و هیاهو یکی نپنداریم.

من قبلا هم در کتاب «متغیرهای استراتژیک در سیاست‌گذاری فرهنگی» بحث کرده‌ام و گفته‌ام که عرف متغیری اساسی در فرهنگ است. لذا معتقدم که نقش گروه‌های مختلف اجتماعی در فرهنگ، سیاست فرهنگی و دیپلماسی فرهنگی، اساسی است و نباید پنداشت که عرف ضرورتا رقيبي براي قانون، شرع، دولت یا ارزش‌هاست. عرف می‌تواند خود هنجارها و ارزش‌هایی را تولید کند که هم‌سنگ و بل‌که فراتر از قوانین و دولت عمل نماید.

آزادی هم همین گونه است. آزادي از اين حيث كه امكان بناي فرهنگ را توسط عرف به وجود مي‌آورد و آن را پي مي‌ريزد، عنصري اساسي در شكل‌گيري فرهنگ است. آزادي، لذت انتخاب و جرات جسارت را در خدمت مسئوليت خود-فهمانه اجتماعي و كشف فرهنگي قرار مي‌دهد. آزادي، می‌تواند فضایی وسیع برای دیپلماسی عمومی و دیپلماسی فرهنگی فراهم نماید.

عرف يك نظم خودانگيخته را در عرصه دیپلماسی فرهنگی پدید می‌آورد كه از فطرت انساني سرچشمه مي‌گيرد و روش و منش زندگي بین‌المللی انساني را شكل مي‌بخشد. عرف و آزادي در عرصه فرهنگ دو روي يك سكه‌اند كه راه به فطرت انساني مي‌برند؛ ابته اگر نظري خوش‌بينانه نسبت به انسان داشته باشيم!

منبع: خبرگزاری ایسنا- فاطمه مرتضوی

 

 

 

تماس با ما

جهت ارتباط با مدیریت، ارسال انتقادات و پیشنهادات و نیز ارسال مقالات و اخبار حوزه سیاست گذاری می توانید با نشانی الکترونیکی زیر تماس حاصل فرمایید .

info@ippra.com

ایپرا تلاش خواهد کرد، در کمترین زمان، به مکاتبات شما پاسخ داده و ترتیب اثر دهد.

درباره ما

 تارنمای «تجزیه و تحلیل سیاست گذاری عمومی» (ایپرا/Ippra) پایگاهی تخصصی است جهت استفاده اساتید، دانشجویان و علاقه مندان حوزه سیاست گذاری عمومی که با هدف توسعه و ترویج گرایشات سیاست گذاری در حوزه فرهنگ، سلامت، علم، صنعت و تجارت فعالیت می کند. در این نشانی اینترنتی می توانید خبرهای سیاست گذاری داخل و خارج از کشور را دنبال و نیز مقالاتی در زمینه بهترین نمونه های سیاست گذاری ایران و سایر نقاط جهان را، مطالعه کنید. ایپرا همچنین، برگزاری دوره های آموزشی و پژوهشی، کلاس ها و مجموعه های کارگاهی مرتبط با این حوزه را برای ادارات، سازمان ها و نهادهای دولتی و خصوصی تضمین می کند.