مسالۀ کار کودکان یکی از مهمترین معضلات جوامع در حال توسعه است که پیامدهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آن همیشه در کانون توجه دستگاههای نظارتیِ بینالمللی و داخلی قرار گرفته است.
بنا به تعریف "کار کودکان "در دو گروه مثبت و منفی ارزیابی شده است. کار کودکان هنگامی مثبت ارزیابی شده که در خارج از ساعات مدرسه و یا روزهای تعطیل انجام شده و معمولاً در محل شغل والدین (یا نزدیکان و یا فردی معتمد) و در کمک به آنها صورت گرفته است. این نوع فعالیت باعث رشد شخصیت کودک، افزایش اعتماد به نفس و کسب مهارتهای زندگی در او میشود. امّا آنچه که معمولاً به عنوان مسالۀ کار کودکان مطرح میشود اشتغال کودکانِ کمتر از سن قانونی در فعالیتهای اقتصادی است، به صورتی که اولاً مانع تحصیل آنها شده، در مکانهای پر خطر بوده (احتمال تجاوز یا سو استفادههای جنسی) و ذاتاً جرمزا (مشاغل کاذب و مزاحم خیابانی) باشد. محصول این نوع رفتار معمولاً به صورت جوانانی بزهکار،خشن و قانونگریز بروز میکند. در این تعریف بر از دست رفتن فرصتهای آموزشی و متعاقباً فرصتهای اجتماعی پیشرفت تاکید شده است.
تحقیقات بینالمللی بسیاری در راستای مبارزه با پدیدۀ کار کودکان[1] انجام شده (مثلا توسط بانک جهانی وILO) و راهکارهای متعدی ارائه شده است. در زیر حد نصاب گزینشیِ توصیههای سیاستی در این زمینه را بررسی میکنیم:
1- راهکارهای قانونی- حقوقی: در تمام موارد بر ایجاد ساختارهایی حقوقی- قانونی برای ممانعت از به کارگیری کودکان، اجبار به آموزش مدرسهای و حمایتهای اجتماعی تاکید شده است. البته این راهکار به تنهایی کافی نیست چرا که تحقیقات نشان میدهد که در حالی که کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه بعضاً در این زمینه قوانین مشابهی دارند امّا در عمل نتایج کاملاً معکوسی کسب کردهاند.
2- راهکارهای ساختاری: در تمامی تحقیقات مربوطه اجماع حاصل شده است که این پدیده معلولِ شرایط اسفناک فقر در دهکهای پایین جامعه است (اثبات رابطه ای علّی میان فقر و کار کودکان). بنابراین توصیه شده است که با افزایش سطح پوشش بیمههای عمومی و نظامهای حمایتی دولتی سطح زندگی دهکهای پایین را به حداقل استانداردهای زیستی افزایش دهند. توصیه شده است بخشی از بودجههای انتظامی- امنیتی که در آینده برای مهار نا امنیتیهای اجتماعیِ معلول این پدیده رخ میدهد را امروزه صرف ریشه کنی عوامل تولید آن کنند.
جدای از دو مورد کلی فوق یک الگوی هفت مرحلهای برای مقابله با این پدیده طراحی شده است:
1- افزایش آگاهی (نقش والدین): مرحله اوّل و کلیدی طرح است. آموزش دائمی به والدین در باب خطرات بالقوه و بالفعل کار کودکان در تمام ابعاد آن
2- حمایت، دفاع (نقش رسمی دولت): در این مرحله بر توجه و تمرکز سیاست گذاران بر موضوع و ایجاد سازوکارهای حمایتی- دفاعی برای کودکان تاکید شده است.
3- آموزش:در تعریف مساله گفتیم که اصلیترین پیامد منفی کار کودکان از دست رفتن فرصتهای آموزشی و اجتماعی پیشرفت است. بنابراین در این بخش بر مسئولیت دولت در آموزشِ (نظام مدرسه) عمومیِ اجباری و رایگان و همچنین سازمانهای غیردولتی[2] تاکید شده است
4- آموزش حرفهای (شغلی) و مهارت آموزی: بسیاری از والدینِ ]سوژۀ تحقیق[ فرستادن کودکان خود برای آموزش را امری بیهوده و تلف کردن وقت تلقی میکنند. آنها در مواجهه با سیستم آموزشی در ابتدا این سوال را طرح میکنند که این کار چه فوایدی برای اقتصادِ خانواده در آینده خواهد داشت. بنابراین توصیه شده است نظام آموزشی در پیوند میان "آموزش-کار" اصلاح شود. تمرکز نظام آموزشی صرفاً بر خواندن و نوشتن نباشد و در کنار آن مهارتهای شغلی آموزش داده شود (به ویژه در مناطق حاشیه نشین و فقیر پرور که افراد سریعاً جذب فعالیت اقتصادی میشوند).
5- آموزش همسالان: در این مرحله به نقش تعیینکنندۀ مشارکت همسالان تاکید شده است. تاثیر و نفوذ کلام گروه همسالان میتواند کودک را به ورود به سیستم آموزشی و تلاش برای کسب فرصتهای آموزشی ترغیب کند.
6- نظارت مستمر بر کار کودکان: در این مرحله بر ایجاد سازمانهای نظارتی و جدیّت آنها برای مقابله با این پدیده و ممانعت از به کارگیری کودکان تاکید شده است.
7- جمع آوری اطلاعات: این بخش یکی از مشکلترین مراحل است چرا که در بیشتر موارد کودکان به کار گرفته شده در بخشهای غیررسمی و غیرقانونی مشغول میباشند. امّا به هر حال بایستی سامانۀ جمع آوریِ اطلاعاتی طراحی شود تا بتواند حداکثر موارد را پوشش دهد. بدیهی است اطلاعات مربوطه برای سنجش بازخورد طرح و یا اقدامات آتی اهمیّتِ حیاتی دارد.
شایان ذکر است که در طرح فوق بر پارامتر آموزش تاکید بسیاری شده است. این تاکید دقیقاً منطبق بر نکتۀ کلیدی است که در تعریف کار کودکان ارائه کردیم یعنی فعالیت اقتصادی که فرصتهای آموزش مدرسهای را از کودک سلب میکند.
محمدرضا مرادی
[1] child labour
[2]NGO
[3]CLM: childlabour monitoring