«هیچ نشانهای مبنی بر استفادهی حماس از فلسطینیها به عنوان سپر انسانی نیافتم»
- دسته: مقالات
- بازدید: 2144
تاریخ نشان میدهد که عملیات نظامی تنها به عمیقتر شدن نزاع میانجامد. فقط یک پیمان صلح میتواند زندگی فلسطینیها و اسرائیلیها را امنتر کند. الآن شانسی برای این پیمان وجود ندارد. یعنی جنگهای کوچک کماکان ادامه پیدا میکند و به جنگهای بزرگتر تبدیل میشود.
نیو استیتمنت-جرمی بوئن*
ترجمه:علی عبدی/ ویرایش:زهرا حسینی خو
چند ماه بود که رابطهی حماس و اسرائیل رو به وخامت میرفت. نشانههایش را میشد حتی قبل از ربوده و کشتهشدن آن چند جوان اسرائیلی و فلسطینی و پیش از بازداشت اعضای حماس در کرانهی باختری دید. پرتاب موشک و راکت و تهدیدهای دو طرف ادامه داشت و نخستوزیر اسرائیل، مثل پیشینیان خود، ادعا میکرد که عملیات نظامی این بار باعث امنتر شدن زندگی مردم اسرائیل خواهد شد.
اما تاریخ نشان میدهد که عملیات نظامی تنها به عمیقتر شدن نزاع میانجامد. فقط یک پیمان صلح میتواند زندگی فلسطینیها و اسرائیلیها را امنتر کند. الآن شانسی برای این پیمان وجود ندارد. یعنی جنگهای کوچک کماکان ادامه پیدا میکند و به جنگهای بزرگتر تبدیل میشود.
فلسطینیهایی که در غزه زندگی میکنند آن را بزرگترین زندان دنیا میدانند. حدود ۱.۸ میلیون نفر در باریکهی کوچکی از زمین زندگی میکنند و اسرائیل و مصر، که مرزهای عبور و مرور را کنترل میکنند، به اکثریت ایشان اجازهی خروج از غزه را نمیدهند. ساکنان غزه از روحیهی بالایی برخوردارند و به شکل عجیبی میتوانند غزه را به یک زندان پر از شادی تبدیل کنند.
البته، نه الآن.
مسیر اصلی ورود به غزه برای روزنامهنگاران از طریق ایست بازرسی«اِرِز» در اسرائیل است. اِرِز مثل ترمینال فرودگاهی است در یک روز خلوت، خالی و بیسروصدا، البته به جز حضور محافظان امنیتی که با سلاحهای خودکارشان ایستادهاند و زنان بیحوصلهای که در اتاقکهای شیشهایِ کنترل روادید، با موبایلهاشان ور میروند. برای اینکه از ایست بازرسی رد شوید، باید روادید خارجی داشته باشید و یک کارت اسرائیلی.
بعد از چند راهرو و مسیرهای تودرتو، دیواری سیمانی قرار دارد و یک درِ فولادی. یک اسرائیلی آنطرف دوربین مدار بسته نشسته است و باز و بسته شدن در را کنترل میکند. آن طرف این در، غزه است. بعد مسیر پیادهی یککیلومتری است که با دوربین کنترل میشود. اگر خوششانس باشید، تعدادی فلسطینی از اسرائیل اجازه گرفتهاند تا انتهای مسیر منتظر شما باشند. آنها آژانسی دارند که شما را با تاکسی به ایستگاه بازرسی حماس میرسانند.
در ابتدای جنگ اخیر، اسرائیل ایستگاه بازرسی حماس را خراب کرد. حالا شمارهی روادیدها را در دفترچهای روی میزی زیر سایهی درخت یادداشت می کنند.
وقتی در سال ۱۹۹۱ به غزه رفتم، هر روز صدها هزار فلسطینی با رد شدن از گذرگاه اِرِز، از غزه خارج میشدند تا سر کار بروند.
پاول آدامز، همکار من در بیبیسی، به من گفت که وقتی برای اولین بار در سال ۱۹۸۰ به غزه رفتهبود، گروهی از کودکان فلسطینی را سوار اتوبوسی عمومی کرده و از کرانهی باختری به سواحل غزه آورده بود.
الآن اگر کسی بتواند اجازهی عبور یک اتوبوس عمومی از کرانهی باختری به نوار غزه را بگیرد، حداقل نامزد جایزهی صلح نوبل میشود. دیپلماتی هم که بتواند راهی برای توقف کشتار در سواحل و خیابانهای غزه پیدا کند، شایستهی چیزی بیش از این است.
بعد از اینکه اسرائیل بیش از ۶۰ نفر را در محلهی شجاعیهی غزه کشت، بنیامین نتانیاهو نخستوزیر اسرائیل با بیبیسی مصاحبه کرد. او گفت که به خاطر تلفات غیرنظامیان غزه متأسف است اما حماس را مقصر دانست. نتانیاهو گفت که اسرائیل به مردم هشدار دادهبود که آن منطقه را ترک کنند. بعضیها هشدار را جدی گرفتند، اما به گفتهی او حماس به بعضی دیگر اجازهی ترک خانههاشان را نداد.
وقتی مردم در شجاعیه کشته شدند، من در جشن تولد یازدهسالگی پسرم در لندن بودم. اما تصور من از حماس با تصور نتانیاهو فرق دارد. در طول یک هفتهای که در غزه زندگی کردم، هیچ شاهدی که موید ادعای اسرائیل مبنی بر استفادهی حماس از فلسطینیها به عنوان سپر انسانی باشد، نیافتم. من مردان حماس را در گوشه و کنار خیابان میدیدم که حواسشان به روند اتفاقات بود. آنها بومی هستند و همهی مردم آنها را میشناسند، حتی پسرهای نوجوان.
راجی سورانی، مدیر «مرکز فلسطینی حقوق بشر» در غزه، به من گفت که شما هر تصوری که از حماس داشته باشید نباید از یاد ببرید که حماس بخشی از دیانای فلسطین است.
من اولین بار آقای سورانی را هنگامی دیده بودم که داشت بدرفتاری آدمهای یاسر عرفات را محکوم میکرد. موضع او در قبال حماس هم همینطور سفت و سخت است. او اما اینبار به من گفت که اسرائیل دارد قوانین جنگ را نقض میکند و هیچ ارزشی برای وظیفهی قانونی خود و حفاظت از غیرنظامیان فلسطینی قائل نیست.
گروههای حقوق بشری میگویند که حماس نیز قوانین جنگی را با پرتاب موشک به سوی شهروندان نقض میکند. من پیش از این نسبت به قوانین انساندوستانه بدبین بودم. وقتی در سال ۱۹۹۵، در میانهی جنگ بوسنی، شنیدم که سازمان ملل دارد تدارک دادگاهی را برای محاکمهی جنایتکاران جنگی در یوگسلاوی سابق فراهم میکند. فکر کردم یک شوخی مسخره است. اما الآن احساس متفاوتی دارم، مخصوصن بعد از اینکه چهار بار در دادگاه بینالمللی شهادت دادهام. فکر نمیکنم که سرنوشت مشابهی انتظاری اسرائیلیها و فلسطینیها را بکشد. اما قوانین جنگی بهترین معیار برای اندازهگیری میزان وحشتیست که انسانها علیه یکدیگر اعمال میکنند.
وقتی غزه را ترک کردم، راکتهای فلسطینی نزدیک گذرگاه اِرِز فرود میآمدند. همان موقع صدای آژیر بلند شد. رانندهی اسرائیلیِ ما از ماشین بیرون پرید، موتور را روشن گذاشت، و پشت یک دیوار پناه گرفت.
گیر افتادن وسط حملهی راکتها دلهرهآور است، هرچند شهروندان اسرائیلی با کمک سیستم ضد موشکی گنبد آهنین از خطر راکتها محافظت میشوند و اسرائیل هزینهی هنگفتی صرف دفاع از شهروندان کرده (در شهر مرزی سدروت، حتی ایستگاههای اتوبوس طوری ساخته شده که نقش سرپناه بمب را بازی کند). خودِ اسرائیلیها هم از بچگی آموزش میبینند که چهطور پناه بگیرند.
اما اینکه بگوییم شهروندان اسرائیلیِ نزدیک غزه به اندازهی فلسطینیها رنج میکشند اشتباه است. وضعیت در غزه بسیار بسیار بدتر است. من با هر کس که ذرهای احساس انسانی داشته باشد شرط میبندم که بعد از گذراندن ده دقیقه در بیمارستان شفاءِ غزه کنار زخمیها و کشتهشدهها، دیگر آن آدم سابق نخواهد بود. سردخانهی بیمارستان اینقدر شلوغ است که گاه بدنهای دو کودک را فشار میدهند تا روی یک قفسه جا شود. یا یک روز، باقیماندهی بدن شش زن و کودک را کنار هم گذاشتند روی یک برانکارد قرار دادند.
من قبل از غزه، دو ماه را در بغداد، بیروت، بیتالمقدس، حلب و دمشق گذراندهبودم.
خاورمیانه در آتش است. از سال ۱۹۹۰ به اینطرف، چیزی همانند این ندیده بودم.
فکر نمیکنم هیچکس بداند چهطور باید این آتش را خاموش کرد.
*سردبیر بخش خاورمیانهی بیبیسی